۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۷
کد خبر: 1001413

سیر اندیشه حکومت دینی در دو اثر کشف اسرار و ولایت فقیه امام خمینی(ره)

طاهره رحیم پور ازغدی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد

تبیین متفاوت اندیشه ولایت فقیه در دو کتاب کشف اسرار و ولایت فقیه نشان میدهد که امام خمینی(ره) این اندیشه را به گونه‌ای طرح کرد که در هر زمان بتواند خود را با شرایط موجود سازگار کند.

ایشان در هر دو کتاب به شیوه فقهای پیشین با رهیافت قانونمدارانه سخن میگوید. اما چون نگارش کتاب کشف اسرار همزمان با شرایط نامساعد روحانیت بود، سعی کرد نظر خود را به شیوه مقتضی طرح کند.

در باور امام خمینی(ره) بشر نیاز به حکومت قانون دارد و تنها خداوند صاحب چنین حکومتی است زیرا غیر او همه تابع هوای نفس خویش هستند. امام تصریح دارد که اسلام از دوران جنینی تا مرگ و در تمام جزئیات فردی، خانوادگی، اجتماعی و حکومتی، صاحب برنامه بوده و در طرز تشکیل حکومت هیچ چیز را فرو نگذاشته است. بنابراین، به حکم عقل کسی جز خدا و جانشینان حکومت الهی یعنی پیامبران و امامان، حق حکومت و وضع قانون ندارد.

سیر اندیشه حکومت دینی در دو اثر کشف اسرار و ولایت فقیه امام خمینی(ره)

امام خمینی(ره) با تکیه بر رهیافت قانونمدارانه خود در عصر غیبت، نظریه ولایت فقیه را مطرح میکند. وی معتقد است که شاه را باید مجلس مؤسسان فقها برگزیند و ادامه میدهد که: «اگر یک همچون مجلسی از مجتهدین دیندار که هم احکام خدا را بدانند و هم عادل باشند و از هواهای نفسانیه عاری باشند و جز نفع مردم و اجرای حکم خدا، غرضی نداشته باشند، تشکیل شود و انتخاب یک نفر سلطان عادل کنند که از قانون های خدایی تخلف نکند و از ظلم و جور احتراز داشته باشد و به مال و جان و ناموس آنها تجاوز نکند، به کجای نظام مملکت برخورد میکند».

روشن است که این جمله به مفهوم اعتقاد امام خمینی(ره) به مشروطه مشروعه نیست زیرا ایشان حتی بعد از انقلاب تاکید میکند که اگر من هم میتوانستم مانند محقق کرکی نزد یک سلطان بروم و او را وادار به اجرای دین کنم، میرفتم. ایشان قائل بود که فقها نمیتوانند هر شخصی را به این مقام برگزینند، بلکه منتخب باید شخص مؤمن و توانایی باشد وگرنه نقض غرض خواهد بود. «به کسی آنها میتوانند اجازه بدهند که از قانون های خدا که پایه اش بر اساس خرد و عدل بنا نهاده شده، تخلف نکند و قانون رسمی مملکت او قانون آسمانی خدایی باشد، نه قوانین اروپا و بدتر از اروپا».

بنابراین امام خمینی(ره)در آن شرایط هم درصدد بود سلطنت را مقید و تحت اختیار ولی فقیه درآورد و به صراحت میگفت«مدرس ها» باید بر رأس قوای سه گانه و بر اجرای قوانین دینی نظارت داشته باشند.

ولایت فقیه مورد نظر امام خمینی(ره) در کشف اسرار، به صورت مؤکد در مجلس مؤسسان(خبرگان) و تقویت اصل دوم متمّم قانون اساسی پیشنهادی شیخ فضل الله نوری متبلور میشد. این ولایت، به ولایت فقها می انجامید. اما از دهه 40 بعد و در راستای جنبش ناتمام پانزده خرداد و مسیر بی بازگشتی که پهلوی در سکولاریزه حکومت و جامعه برگزیده بود، تحقق«جمهوریت» به جای«سلطنت» را با اصل اندیشه خود مناسب تر دانست و تلاش کرد اندیشه ولایت فقیه را با شکل های جدید حکومتی و به ویژه نظام جمهوری هم ساز کند. لذا بدون آنکه تغییری در ماهیت و محتوای آرای گذشته خود به وجود آورد، فرم و قالب آن را کاملتر نمود.

امام خمینی(ره)در مباحث ولایت فقیه سال 1348 در نجف بیان میکند که «اسلام، سلطنت و ولایتعهدی ندارد».

ایشان سپس از سیره پیامبر(ص) و امامان در تشکیل حکومت اسلامی، قوانین اجتماعی و سیاسی اسلام و برخی روایات عام مشیر به ولایت فقها، برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی به دست فقها بهره میبرد و انکار چنین حکومتی را انکار اسلام و انکار جاودانگیا حکام اسلامی میداند.

بررسی زمینه های سیاسی و اجتماعی شکل گیری«حکومت دینی»

امام خمینی(ره) با معرفی حکومت اسلامی به عنوان حکومت مشروط به قانون الهی با تکامل رویکردش در کشف اسرار به وضوح بیان میکند که شخص نخست حاکمیت نیز باید فقیه باشد و زمامدار «مقلد»، شایسته حکومت کردن نیست «چون اگر تقلید کند، قدرت حکومت شکسته می‌شود».

امام خمینی(ره) در تبیین اندیشه خود تاکید میکند که این سخن، نظر تازه‌ای نیست و تقریر دیگری از اندیشه علمای دوره مشروطه است. لذا، تصریح میکند که«حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است. البته مشروطه نه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قوانین، تابع آرای شخصی و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره، مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم(ص)معین شده است... از این جهت حکومت اسلامی، حکومت قانون الهی بر مردم است».

با این اوصاف، امام خمینی(ره) در کتاب مهم خویش از حکومت پهلوی و رژیم هایی نظیر آن عبور کرده و حکومتی را دینی میداند که قدرت اجرایی آن به طور مستقیم در اختیار فقیه باشد. باوری که به سادگی و از طریق حفظ نظام مشروطه به دست نمی‌آمد چون بر اساس این باور، نظام پادشاهی به هر شکلی نامشروع تلقی میشد.

بدین ترتیب، این اندیشه در سیر کمال خود موجب پیوند اصل ولایت فقیه با«جمهوریت» در سالهای منتهی به انقلاب گردید؛ زیرا تئوری ولایت فقیه در آن شرایط یک ایدئولوژی کاملا برانداز و انقلابی بود که به عنوان جایگزین رژیم سیاسی وقت قرار گرفته بود؛ نظام سیاسی جدیدی که برای انقلاب و پیروزی به قدرت مردم یا همان«جمهوریت» متکی بود.

لذا در بحبوحه انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) اندیشه ولایت فقیه را با نظام جمهوریت درآمیخت تا در آن مجلس خبرگان یا مجلس مؤسسان سابق که توسط مردم انتخاب شده اند به جای سلطان ولی فقیه جامع الشرایط را برگزیند. فردی که با مشروعیت دینی بر چگونگی رفتار قوای سه گانه، اعمال ولایت میکند؛ ولایتی که از لحاظ حکومتی، همان ولایت معصومین است و حتی میتواند احکام حکومتی و ثانویه را صادر کند.

سیر اندیشه حکومت دینی در دو اثر کشف اسرار و ولایت فقیه امام خمینی(ره)

امام خمینی(ره) در دو اثر برجسته خود یعنی کشف اسرار و ولایت فقیه که با فاصله حدود 25 ساله تدوین شده است بر اساس مقتضیات زمانه خود و برای برون رفت از بحرانهای موجود، اندیشه «ولایت فقیه»را مطرح کرد. ایشان میدانست که در عصر مشروطه، حذف سلطان از عرصه سیاسی و جایگزینی آن با ولایت فقیه ممکن نیست. لذا تمام سعی خود را برای کنترل و مهار استبداد بکار برد اما شکست تجربه مشروطه و رشد سیاسی مردم، شرایط را برای پذیرش نظریه ولایت فقیه مساعد نمود.

همانگونه که اسپریگنز معتقد است اندیشه های سیاسی بر اساس شرایط زمانی شکل میگیرد. لازم به ذکر است که بحران های دوره پهلوی که از عدم توجه به نهاد روحانیت و اکثریت جامعه ایران در عملی کردن ایده سکولاریسم و تجددگرایی ناشی میشد، در شکل گیری این تفکر بی تأثیر نبود.

بدین ترتیب با درگذشت آیت الله بروجردی، نسل جوانی از علمای حوزه از جمله امام خمینی(ره) در مقام مرجعیت دینی قرار گرفتند. ایشان با تجربه آموزی از نهضت های عصر خویش، به ویژه مشروطه و نهضت نفت، در پی مقابله با بحرانهای موجود برآمد و به دنبال سرکوب مقطعی جنبش، مسیر انقلابی را برگزید. وی در این مسیر به طرح ریزی یک ایدئولوژی سیاسی جدید و حکومت جایگزین برآمد و با طرح الگوی «ولایت فقیه» نشان داد که نمیخواهد بر مطالبات گذشته خود تصریح ورزد. لذا مبارزه دیگر برای احیای مشروطه یا اهداف کوچکتر نیست. به تعبیر دیگر اگر پهلوی با مطالبات توده مردم و مراجع فکری آنان کنار می آمد، اندیشه های انقلابی و تغییر رژیم سیاسی پدید نمی آمد. کما اینکه امام خمینی(ره) پیش از دهه چهل و با وجود نارضایتی های زیادی که از حکومت داشت ولی در پی انقلاب نبود. اما تداوم سیاستهای گذشته پهلوی که با اعتراض و دستگیری امام خمینی(ره)، به حادثه پانزده خرداد منتهی شد، نگرش های انقلابی را تقویت کرد و با فعال نمودن نسل جدیدی از روحانیت، به پیروی از امام خمینی(ره)، رهبری او را در جامعه تثبیت نمود.

این تحولات به این منزله بود که روحانیت این بار با اندیشه تأسیس«حکومت دینی» وارد میدان شده است. اندیشه ای که صرفا با رویکرد انقلابی محقق میشد که برآورنده نیازهای«مشروطه» و پاسخی به عرفی سازی ها و ایدئولوژی غیر دینی پهلوی بود.

تحلیل گفتمان امام خمینی(ره) در باب ولایت فقیه، در دو اثر کشف اسرار و ولایت فقیه نشان میدهد که نظریه سیاسی ایشان، رابطه معناداری با بحرانهای زمانه اش دارد. چنانکه وقتی امام خمینی(ره) به اصلاح نظام سلطنت امید دارد، در کشف اسرار تصریح میکند که حکومت باید با نظارت روحانیت فقیه اداره شود، ولی وقتی بدلیل عدم کارایی مشروطه، تشدید بحران را مشاهده میکند، ولایت مطلقه فقیه را تنها راه حل چالش های سیاسی موجود میداند. بدین گونه معمار انقلاب، اندیشه ولایت فقیه را با «جمهوریت» پیوند داد.

ولایتی که از لحاظ حکومتی، همان ولایت معصومین(ع) است و حتی میتواند احکام حکومتی و ثانوی هایی صادر کند که احکام اولیه را تحت الشعاع قرار میدهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.